سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خا نه دوست
گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده

 فرهنگ مغرب زمین در طول حیات خود، روند پرفرازو نشیب و سیر تحولی فراوانی را پشت سر گذاشته است. در یک زمانبدی کلی از قرن چهارم تا قرن چهاردهم یعنی هزار سال فرهنگ مسیحیت به طور رسمی در کشورهای اروپایی و غربی حاکم بود. در این دوره سرنوشت و تاروپود حکومتهای آنها براساس دین و آیین مسیحیت رقم می خورد. از قرن چهاردهم تا قرن هجدهم دوران رسانس یا تجدیدنظر طلبی در دین مسیحیت بوجود آمد که در پرتو این تحول جدید دین با تمامی مظاهر آن از صحنه اجتماعی و سیاسی به حاشیه رانده شد و جنبه فردی پیدا کرد. از قرن هجدهم که اوج انقلاب صنعتی کشورهای غربی بود حکومتهای غربی با صبغه لائیک و سکولار به حیات خود ادامه دادند و هم اکنون بزرگترین چالش فراروی خود را حکومتهای دینی به ویژه نظام جمهوری اسلامی ایران می دانند. نکته اساسی د راین مرحله اخیر غلبه و سیطره فرهنگ صهیونیستی بر فرهنگ غرب می باشد که در صحنه های مختلف و عرصه های گوناگون تحولات کشورهای غربی خود را نمایان ساخته است. به تعبیر شهید مطهری(ره) فرهنگ مارکسیست لنینیستی از دل فرهنگ غرب بیرون آمد، آن هم با هدایت صهیونیستها و هر دو (فرهنگ لیبرال- دمکراسی و مارکسیست-لنینیستی) به منزله دولبه قیچی هستند که برای بریدن یک رشته و آن هم اسلام به حرکت در می آیند. برای تفصیل این مطلب بار دیگر از سخنان گوهر بار مقام معظم رهبری الهام می گیریم که به شایستگی ماهیت فرهنگ غرب را توصیف نموده اند. معظم له در این باره می فرمایند:
برنامه ریزی برای فساد انسان
فرهنگ غرب، فرهنگ برنامه ریزی برای فساد انسان است، فرهنگ دشمنی و بغض با ارزشها و درخشندگیها و فضیلتهای انسانی است، فرهنگی است که همچون ابزار در اختیار خداوندان زور و زر و امپراتوران قدرت است. با این فرهنگ، درصددند نسل بنی آدم را از همه فضایل انسانی تهی دست کنند و انسانها را به موجودات فاسد و مطیع و تسلیم و غافل از یاد خدا و معنویت تبدیل کنند. منافع آنها، جز از طریق گسترش این فرهنگ تأمین نمی شود. این فرهنگ، برهنگی و اختلاط و امتزاج بی قید و شرط زن و مرد با هم است که یکی از پایه های اصلی فرهنگ غربی می باشد و از روز اول، برای فساد انسانها و خروج انسانیت از دایره فضایل انسانی بنیانگذاری شد. آنها که دلشان برای انسانیت نسوخته است.
بزرگترین ایستگاههای تلویزیونی و رادیویی، از آن صاحبان بزرگترین کارخانه ها و معادن و منابع و عظیمترین ثروتهاست. تشکیلات صهیونیستی، برای فساد نسل بشر، از حدود صد و پنجاه سال پیش، شروع به برنامه ریزی و اشاعه فساد و فحشا کرده اند. آنها زنها را از عفت بشری خارج ساختند؛ به طوری که حتی زنهای اروپا و آمریکا هم، به شدت پنجاه سال اخیر دچار فحشا و فساد و دوری از فضایل انسانی نبوده اند! زنان کشورهای اسلامی و دیگر کشورهای دوردست که جای خود دارد. همچنین مردها را به فساد و راحت طلبی و تنبلی و عشرت جویی و مصرف گرایی کشاندند و به قبول وضع زندگی حیوانی واداشتند. برای این که از طرف مردها و زنهایی که در کشورهای مختلف عالم، زیر فشار استبداد و استعمار این قدرتها قرار می گیرند، تهدید نشوند، مغزها را فاسد کردند.
امروز، وضع فساد اخلاقی مردم کشورهای استعمارزده دنیا در آفریقا و آمریکای لاتین، در نهایت درجه است. آنها به خودی خود، این گونه فاسد نشدند؛ بلکه استعمار و استکبار برای افساد اینها برنامه ریزی کردند تا از شر و تعرض و مقابله به مثل و بیداری آنها جلوگیری کنند و امپراتوری قدرت شیطانی و اهریمنی دستگاههای استعماری و استکباری خود را حفظ نمایند.




موضوع مطلب :

جمعه 86 آذر 30 :: 2:17 عصر

یامبر اعظم(ص) بر گروهی که جمع شده بود، گذشت. فرمود: برای چه جمع شده اید؟ گفتند: ای رسول خدا! این شخص مجنون شده و افتاده است. برای همین دورش جمع شدیم.
پیامبر اعظم(ص) فرمود:
«او مجنون و دیوانه نیست، او مریض و مبتلا است. آیا به شما خبر بدهم که مجنون واقعی کیست؟ گفتند: آری
فرمود: «مجنون کسی است که در راه رفتن، خودنمایی و تکبر کند، و هی به طرف راست و چپ نگاه کند، و شانه های خود را حرکت دهد، از خدا بهشت طلب کند درحالی که گناه می کند، از شرش کسی ایمن نیست و به خیرش کسی امیدوار نیست.

((کیهان- 29/9/1386))




موضوع مطلب :

جمعه 86 آذر 30 :: 2:11 عصر

سیدمسعود جزایری
چند سالی است که از افشای جنایات و شکنجه هایی که در زندان آمریکایی گوانتانامو اتفاق می افتد، می گذرد. با وجود این، شکنجه همچنان ادامه دارد و دولت واشنگتن حتی ابایی از افشای آن از خود نشان نمی دهد. البته، موضوع شکنجه در ایالات متحده، به گوانتانامو محدود نمی شود و طبق مدارک و شواهد بسیار، دولت آمریکا زندان های مشابه نیز در داخل و خارج از خاک این کشور دارد و زندانیانی که به هر شکل از این زندان ها به بیرون راه می یابند، داستان های عجیب و غریبی درمورد نوع رفتاری که با آنها شده است، تعریف می کنند.
عده ای تصور می کنند این وضعیت، محصول دیدگاه میلیتاریستی و شیطنت آمیز نومحافظه کاران اطراف «جرج بوش» رئیس جمهور آمریکا، است و عده ای هم موضوع را عمیق تر می بینند و آن را صرفاً به یک حزب و گروه محدود نمی کنند. این عده از محققان معتقدند مجموعه ای از عناصر نظام لیبرال دموکراسی سبب ایجاد چنین وضعیتی گردیده است و جز با اصلاح ناهنجاری های این مسلک، نمی توانیم در مورد بهبود اوضاع امیدی داشته باشیم. در جوهره این مکتب، نوعی خودپرستی افراطی سفیدپوست آمریکایی قرار دارد که جای همه ارزش های انسانی را می گیرد. در این نوع تفکر، اندیشه آمریکایی حتی جایگزین خدا و پیامبران هم می شود. این فکر غلط، بستری را به وجود آورده است که به یمن آن، قانونگذاران و مقامات دولت آمریکا به خود حق می دهند علیه دیگران، دست به هر اقدامی بزنند. آمریکایی ها به خود حق می دهند شهروندان سایر کشورها را در هر جای جهان بربایند، آنها را به صرف مظنون شدن، زندانی و شکنجه کنند. آمریکائی ها به خود حق می دهند که به کشورهای دیگر حمله نظامی کنند و هر خسارتی را متوجه کشورهای اشغالی کنند. جنایات آمریکایی ها در آمریکای لاتین، ویتنام، افغانستان، عراق و ده ها کشور دیگر، از گذشته تا امروز، مهر تأییدی است که براین موضوع می زند.
لذا، هیچ تفاوتی میان جمهوریخواهان و دمکرات ها در این مورد وجود ندارد. تا زمانی که ایده خود برتربینی در لباس لیبرال دموکراسی در آمریکا حاکم است، نباید انتظاری جز صدور زشتی و رفتار شیطانی از این کشور داشته باشیم. در عین حال، در زیر پوسته ظاهر این نظام آمریکایی، نشانه هایی دیده می شود که از درون با این تفکر سرستیز دارد. رشد این لایه های زیرین، چالش بزرگ لیبرال دموکراسی آمریکایی در آینده نه چندان دور خواهد بود.(کیهان-29/9/1386)




موضوع مطلب :

جمعه 86 آذر 30 :: 2:7 عصر

شرمساری برای مدعیان حقوق بشر گزارش ایندیپندنت از برده داری در آمریکا

یک روزنامه انگلیسی از رواج برده داری در آمریکا پرده برداشت و آن را مایه شرمساری دانست.
روزنامه «ایندیپندنت» نوشت: کارگران مهاجر در آمریکا به زنجیر کشیده می شوند و به شدت تحت شکنجه و فشار قرار می گیرند، تا کالاهای ارزان تولیدکنند. این روزنامه با چاپ عکسی از کارگران غل و زنجیر شده مزارع فلوریدا، آن را برده داری در قرن بیست یکم دانست. ایندیپندنت، ضمن شرم آور خواندن این پدیده در کشوری که به اصطلاح مهد دموکراسی و حقوق بشراست، نوشت، کارگران کشاورزی در مزارع و باغات، سخت ترین شرایط را می گذرانند تا حقوق بخور و نمیری کسب کنند. این روزنامه نوشت، کارهایی را که این دسته از کارگران تحت فشار قرار می دهند، از عهده هیچ انسانی بر نمی آید، به طوری که این کارگران برای فرار از شرایط حیوانی، دائما در فکر فرار و خودکشی هستند.
بدنام ترین ایالت در آمریکا، فلوریدا است که در رفتار خشونت آمیز و غیر انسانی با کارگران، شهرت جهانی دارد و به ویژه مهاجران در شرایط کاملا حیوانی به بردگی کشیده می شوند.
ایندیپندنت همچنین، فاش کرد اخیرا دو کارگری که در کارگاهی محبوس بودند و در همان شرایط از آنها در جدا کردن میوه جات استفاده می شد، دست به فرار ناموفق از طریق کانال کولر زدند که پس از دستگیری، به شدت و تا سر حد مرگ توسط کارفرمایان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
به نوشته این روزنامه، به کارگران غذای ناکافی و زیر استاندارد داده می شود و اگر بخواهند در منازل مزارع دوش بگیرند، باید برای هر بار، پنج دلار (معادل 4000 تومان) به کارفرما بپردازند! علت تحت فشار قرار گرفتن کارگران در آمریکا، پایین نگه داشتن قیمت محصولات ذکر شده است.رواج دوباره برده داری در آمریکا در حالی فاش می شود که این کشور هر روز یک میلیارد و 400 میلیون دلار مقروض تر می گردد.
این به معنای یک بدهی 30 هزار دلاری برای هر مرد، زن و کودک ساکن این کشور است. علی رغم تلاش آمریکا برای پایین نگه داشتن قیمت محصولات، کارشناسان پیش بینی می کنند آمریکا به سمت فقر اقتصادی و بحران های اجتماعی و نژادی و برده داری دوباره پیش می رود.
این روزنامه انگلیسی همچنین نوشت، هم اکنون ده ها هزار مرد، زن و کودک از پشتوانه قوانین استخدامی آمریکا محروم هستند و هیچ اتحادیه کارگری از آنها حمایت نمی کند.




موضوع مطلب :

جمعه 86 آذر 30 :: 2:3 عصر

. برادر! خواهر! ما بدهکاریم! پدر! مادر! همسر! فرزند! ما بدهکاریم. دوست! رفیق! آشنا! ما بدهکاریم. آقای مهندس! آقای دکتر! ما بدهکاریم. آقای معلم! استاد! کارگر! ما بدهکاریم. آقای وکیل! وزیر! نماینده! آقای رییس! ما بدهکاریم! ما به آن روزها و شبها بدهکاریم. ما به آن مادر و پدر که با اشک و گریه، فرزندشان را روانه جبهه کردند، بدهکاریم. به آن خانمی که بغضش را در گلو خفه کرد تا سد راه شوهرش نشود، به آن نوزاد سه ماهه که حسرت گفتن کلمه «بابا» را تا همیشه بر دل خواهد داشت، بدهکاریم. به مظلومیت آن شهیدی که دلش برای تنها دخترش تنگ می‌شد، اما فرصت بازگشت به خانه را نداشت، بدهکاریم. به بزرگی و غرور آن امیر ارتش که به او گفتند دخترت روی تخت بیمارستان منتظر دیدن توست، برگرد، اما او بخاطر صدها جوان هم سن و سال دخترش حاضر به ترک جبهه نشد و تنها زمانی به خانه برگشت، که جسد دخترش را دفن کرده بودند!... ما بدهکاریم. ما به اندازه قطرات اشک مادران و همسران، به اندازه قطرات خون به ناحق ریخته ، بدهکاریم. به مظلومیت، معصومیت دختران و پسران بابا ندیده، به گریه‌های شبانگاه همسران شوهر از دست داده، بدهکاریم. به بزرگی پیرمردی که کمر خم نکرد و بر جنازه تنها فرزندش نماز خواند، بدهکاریم. ما به نام هزاران هزار شهید، جانباز، اسیر، به هزاران هزار خانواده، هزاران هزار پدر و مادر، هزاران هزار کوچه که نام شهید را بر آن گذاشته‌اند، بدهکاریم. ما به خمینی ... ما به ایران، به اسلام بدهکاریم




موضوع مطلب :

جمعه 86 آذر 30 :: 1:1 صبح


روزنامه اعتماد روز چهارشنبه با انتشار مقاله ای به قلم مرتضی رضائیان از مواضع کسانی که شرایط کشور را ویژه می خوانند انتقاد کرده و نوشت: «مگر نه اینکه آمریکا پس از حادثه یازده سپتامبر و به رغم شعار گفت وگوی تمدن های دولت آقای خاتمی و انعطاف های فراوان، جمهوری اسلامی را در لیست محور شرارت قرار داد و تهدید کرد که پس از حمله به افغانستان و عراق نوبت به ایران خواهد رسید! در اثر همین تهدید بود که برخی مدعیان کنونی شرایط ویژه با ارسال نامه ای سرگشاده به محضر رهبر معظم انقلاب و در پوشش دلسوزی برای کشور، خواستار عدول از آرمان های انقلاب شدند تا به زعم خویش مانع تهاجمی شوند که آن را قریب الوقوع می پنداشتند! از آن زمان پنج سال می گذرد و در این مدت نه تنها آمریکا جرأت تعرض به ایران را نیافته بلکه چنان در باتلاق افغانستان و عراق فرو رفته که برای رهایی خویش طی درخواست هایی کتبی و رسمی از جمهوری اسلامی ایران درخواست کمک کرده است.»
روزنامه اعتماد در ادامه این مقاله تأکید کرد: «مگر این تهدیدها و تحریم ها به یکباره در دولت کنونی شکل گرفت؟! در زمان مسئولیت برخی از عزیزانی که امروزه بر شرایط ویژه اصرار دارند و غیر مستقیم تقصیر را به سمت دولت نشانه می روند، شدیدترین قوانین و برنامه ها برای تحریم جمهوری اسلامی از سوی آمریکا تصویب شد. چرا در آن دوران، این منتقدان از شرایط ویژه سخنی به میان نیاوردند؟! در دوره موسوم به اصلاح طلبی به رغم انعطاف فراوان دولت وقت که در مواردی بی اعتنایی به آرمان های انقلاب و خون های مطهر شهدا را به همراه داشت، ایران در لیست محور شرارت قرار گرفت، چرا در آن دوران کسی شرایط را ویژه نخواند و هشدار نداد؟!»




موضوع مطلب :

پنج شنبه 86 آذر 29 :: 7:50 عصر
ما را رها کنید در این رنج بی حساب


با قلب پاره پاره و با سینه ای کباب


عمری گذشت در غم هجران روی دوست


مرغم درون آتش و ماهی برون آب


حالی نشد نصیبم از این رنج و زندگی


پیری رسید غرق بطالت پس از شباب


از درس و بحث و مدرسه ام حاصلی نشد


کی می توان رسید به دریا از این سراب


هرچه فراگرفتم و هرچه ورق زدم


چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب


هان ای عزیز فصل جوانی به هوش باش


در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خواب


این جاهلان که دعوی ارشاد می کنند


در خرقه شان به غیر منم تحفه ای میاب


ما عیب و نقص خویش و کمال و جمال غیر


پنهان نمودیم چو پیری پس خضا
دم در نیار و دفتر بیهوده پاره کن


تا کی کلام بیهده گفتار ناصواب

از اشعار امام خمینی






موضوع مطلب :

شنبه 86 آذر 24 :: 11:8 عصر

سلام خدای مهربون ...صبحت بخیر... داره بارون میاد... درهای رحمتت بازه به روی همه...
میخوام امروز دیگه بیام وبلاگت ! آدرس قشنگ وبت را مدتهاست که با قلبم کلیک نکردم !!

آخه میدونی خداجون وب شما نه تو پارسی بلاگه ...نه پرشین ...نه بلگفا ....وبت نه پیشوندwww داره نه پسوندهای مثل com یا ir آخه شما جزو پیشکسوت ترین ،محبوبترین و فعالترین وبلاگ نویس ها هستین .تاریخ اولین پستت مال روز الستِ ...که همه ماها برات کامنت گذاشتیم و امضاء کردیم که فراموشت نکنیم تو دنیا ... ولی یادمون رفته بازم ... آخرین آپت مال همین ثانیه است ...الانِ الان .خدا جون تو کامنتهایی که برام گذاشتی که همش خصوصی بود و من هیچ وقت نتونستم عمومی شون کنم فقط دعوت بود و دعوت !! تشویقم کردی که بیام وبلاگت ...اما نیومدم ...نه ازم گله کردی ...نه گفتی چرا بهت سر نمی زنم ... نه گفتی چرا به بقیه توجه دارم ...راستش چندباری اومدم وب شما اما دیدم همه صفحاتش پر ازسکوت بود .پیش فرض کامنتهات خصوصی بود .دلم نیومد برات پیامی بگذارم ...آخه میدونی من عادت کردم اول ببینم بقیه چی میگن به وبلاگ نویس بعد که نظرات رو خوندم منم ...نظر بدم بعد چند بار بیام سر بزنم ببینم تو مدیریت وبلاگ برام چی می نویسن تا خوشحال بشم ... و توقع داشتم شماهم اینطوری باشی تا به بقیه فخر بفروشم که خدا هم جواب منو داد ...اما غافل از اینکه همه حرفهای بنده هات تو دل قشنگ و مهربونت خصوصی می مونه !! حتی منتقدها و بنده های ناشکر ...حتی ما که فراموشت کردیم ...اما تو همیشه جواب بدی های مارو باخوبی دادی و روزی هزار بار بهمون سر زدی ...اما وبت خیلی عجیبه خداجون.انگار همین که وارد بشیم آرامش پا میزاره تو وجودمون .تو لینک دوستات ...صبر کن ببینم همه اسم پیامبران و ائمه (علیهم السلام ) واولیای خدا و معصومین است .تفکیک کردی یه قسمت مقربان درگاهت ،یه قسمت اعراف ...یه قسمت مغضوبین ...حتی ضالین هم هستن اون آخر ...ولی خدای من تو انقدر مهربونی که به همه سر میزنی !! ای دل غافل ...اینجا وبلاگ امام حسین (ع) همه پست هاش بوی حماسه و خون و عشق میده پست آخریش هم که روز عاشوراست ،نوای وبلاگش زیارت عاشورا ،عزاداری و سینه زنی هاست .هزاران هزار نفر لینک ایشون هستن ،همه اونهایی که براش عزاداری کردن یا یک قطره اشک ریختن ... بمیرم برای وب حضرت رقیه(س)و علی اصغر(ع) ...که جواب کامنتها و استغاصه ها رو با دستهای کوچیکشون میدن و همه را حاجت روا میکنن ...وای خدای من وبلاگ مشترک حضرت علی (ع) و فاطمه زهرا (س) در چوبی خونه ایشون و آتش و فریاد ...حتی محسن شش ماهشون هم اینجا هست ...چرا من اینقدر غافلم ... ای وای بر من حضرت عباس(ع) با دو دست بریده وبلاگ حماسی نوشته ...وبلاگ گروهی شهدای کربلا هم هست ...انگار اصلا تمومی نداره پر از لینک و آدرسه اینجا !!!ولی چرا وب مولا و آقامون امام عصر(عجل) اینقدر غریبه؟؟ چرا ما تو لیست منتظرای واقعی اش نیستیم ؟؟؟ نمیدونم چرا مدتهاست اینهارو ندیدم من ؟چرا بهت سر نزدم خدا ...آخه میدونی شاید می ترسیدم بیام اونجا ...اونقدر لینک های مختلف و وبلاگ های مرتبط با تو رو ببینم که یادم بره وب ساختگیمو تو دنیای مجازی !!! چقدر غافلم من ...وقتی فکر می کنم می بینم تو این مدت که نیومدم سراغت به نظر خودم خیلی کارها کردم !!! از نوشتن به نیت تو شروع کردم ... یه جاهایی نرگس ...زندگیم ...خودم ...دغدغه هام ...عرفان ...شعر ...قصه .... همش منتظر شدم پیام تقدیر بیاد بخونم بقول جناب مهندس شیعه : نفسم کیف کنه ... البته به اونهایی که دلشون شکسته بود دلداری دادم ،غیر از لینک دوستام حتی اونهایی که وب نداشتن را هم لینکشون کردم ...اونهایی که بهم سر نزدن تحویلشون گرفتم ...اونهایی که دل نوشته داشتن دل دادم به نوشته هاشون ... شدم دوست اونهایی که تنها بودن ...اگه بعضی ها ازم انتقاد کردن بهم بر خورد باهاشون دعوام شد....اما انگار خیلی سرگرم شدم به اینکار ... حالا چه فایده ای داشت برام ؟؟ فقط جذابیت دنیای مجازی منو غافل کرد از وب قشنگ و ساده و پر از صفایت ...اما الان دیگه حتی اونهایی که دلمو شکستن را به خاطر تو بخشیدم ...می خوام بعد از مدتها برات کامنت بذارم ،خصوصی باهات حرف بزنم و به آرامش واقعی برسم می خوام دعوتت رو از جون و دل لبیک بگم ...


لبیک اللهم لبیک... لبیک لا شریک لک لبیک... ان الحمد وانعمت لک والملک... لاشریک لک لبیک

برم تو بحر موسیقی وبلاگت که صوت قشنگ قرآنه ...تو گوشم زمزمه کنی






موضوع مطلب :

شنبه 86 آذر 24 :: 11:4 عصر


به علمای ما مسئولیت و به عوام ما علم و به دینداران ما دین و به مومنان ما روشنایی و به روشنفکران ما ایمان و به متعصبین ما فهم وبه فهمیدگان ما تعصب و به زنان ما شعور و به مردان ما شرف و به پیران ما آگاهی و به جوانان ما اصالت و به اساتید ما عقیده و به دانشجویان ما نیز عقیده و به خفتگان ما بیداری و به بیداران ما اراده و به نشستگان ما قیام و به خاموشان ما فریاد و به نویسندگان ما تعهد و به هنرمندان ما درد و به شاعران ما شعور و به محققان ما هدف و به مبلّغان ما حقیقت و به حسودان ما شفاء و به خودبینان ما انصاف و به فحّاشان ما ادب و به فرقه های ما وحدت و به مردم ما خودآگاهی و به همه ملت ما همّت تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عظت ببخش





موضوع مطلب :

شنبه 86 آذر 24 :: 11:0 عصر
شهید زین الدین در طول جنگ ایران و عراق چند بار به طور ناشناس به زیارت حرم مطهر آقا ابا عبدالله نائل شدند در این پست در سالروز شهادت ایشان و به یاد آن شهید خاطره ای را از آن دوران ذکر می کنم یک بار به طور ناشناس به کربلا رفتم. از قبل با خود عهد بسته بودم که به هیچ وجه با کسی حرف نزنم تا نفهمند که من یک ایرانی‌ام. وارد حرم امام حسین (ع) شدم و حسابی با آقا خلوت کردم و از طرف همه بچه‌ها پیش آقا عقده‌گشایی نمودم. دیگر هوش و حواسی برایم نمانده بود. دل و عقل و هوشم را پیش آقا جا گذاشته بودم. از حرم که بیرون آمدم، همانطور که با بی‌میلی قدم برمی‌داشتم، خوردم به یک مرد عرب. از دهانم پرید و گفتم: «آقا ببخشید ... معذرت می‌خواهم ...» وقتی با نگاه عجیب و چهره حیرت‌زده مرد عرب مواجه شدم تازه فهمیدم که چه دسته گلی به آب دادم. تا آن مرد عرب آمد چیزی بگوید، من خودم را در میان ازدحام جمعیت گم
کردم و از تیررس نگاهش دور شدم





موضوع مطلب :

پنج شنبه 86 آذر 22 :: 12:11 عصر

آمارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت